کاظم بابا ..
- بابا
قربون بری برو از آشپزخونه شیشه خیار شورو باجاش وردار بیار
- چشم بابا
...
فداش بشمی این چیه آوردی؟
- شیشه شور!
خب اون چیه تو اون دستت؟
- خیار!
باجاش چی؟
- نبود بابایی
آخه تف به فهمت پدسسگ!
می خوای منم خیارمو باجاش فرو کنم تو شیشه شورت که روهم بشه شیشه ی خیار شور؟؟
- نه بابا ، الان میارم