کاظم بابا .. بابایی .. بدو برو سریع دوش بگیر بیا می خوایم بریم خونه عمو پرویز.. فداش بشه بابا
- چشم بابا پول بده تا ناصر شیر آلاتی نبسته برم بگیرم بیام
لخت شو !
- چرا بابایی؟
لخت شو بهت می گم..
- چشم
خب خوب شد ، بیا اینم پول .. حالا همینجوری کون لخت که داری میری دوش بگیری .. یه نون سنگک هم می گیری میای!
- غلط کردم بابا قاطی کردم ..