April 3, 2005

دیوانه - وار

آهای فرمانده ، دشمن اومده...

- چیچی آورده؟

هجوم آورده!

- پس بدو برو سر کوچه 2 تا سنگر بگیر و بیا ..

الان نمیتونم فرمانده ، آب دماغم داره میاد

- بسکه ور میری باهاش ...وقتی اومد ، بریز تو دسمال ... ها ها

میریزم تو حساب جاریت .. هار هار

- میخوای سپرده ی بلند مدت مو بکنم تو درز الحسنت؟

خیر قربان.

- پس برو با دشمنا مدارا کن ، با آسیاب ، به نوبت.

فرمانده، دشمن ایندفعه خیلی وحشی تر از اونیه که بخوایم چه نخوایم!

- شاید باید فراموشش کنیم ما ... آتیش جنگُ خاموشش کنیم ما ...

اما نه .. بی تیر اندازی نمیشه .. اصلن میگم بهشون حمله کنیم ، حمله قلبی، عصبی ..

- خفه شو ابله بگو ببینم مهمات و اصلحه چی داریم؟

مهمات که همیناییه که لای پامونه! ، اصلحه هم فقط یه دوشکا آسایش داریم با یه فشفشه!

- تو خیلی حمالی ، باید بدم سگ بخورتت

قربان همین الان حسین نفهمیده به خودش نارنجک بست رفت زیر بار منت دشمن .

- یکی به اون احمق بگه نمیخواد انتزاعی عمل کنی ، زیر خواب دشمن هم نمیخواد بشی ، بیا !

قربان خطر رفع شد ،توپ شون افتاده بود تو خاک ما، اومدن گرفتن

- اینا دیگه آسایش برا ما نذاشتن ، باید بریم از اینجا

یه جنگ خوب میشناسم تو کلمبیا ، بریم اونجا، سر کوکولی و مواد میجنگن

- ایول ، فقط این حسین نفهمیده رو نباید ببریم ، چت میکنه ، کون لخت میره جلو دشمن، آبرومون میره!

آره ، ولی تانکامونو چجوری ببریم ؟

- تانکامونو کونمون میکونیم!

قربان مجیدُ چیکار کنیم؟ موجی شده ، صبح تا شب رادیو پیام بلغور میکنه

- این احمق که پریروز شاعر شده بود ، موج نو میگفت ، چرا فاز عوض کرد؟

قربان دیگه خیلی خطرناک شده، دیشبم متن عملیات کرکوکُ ، اس ام اس اشتباهی زد به دشمن!

- اَی کَرَم تو کوکش!

فرمانده خونسرد باشید ، میفرستیمش برای همیشه موج سواری.

- تو خودت اگه آر پی جی زن بودی .. در کون خودتو میر پی جیزیدی!

قربان دیگه تکرار نمیشه ، قفل میدم..

- خب پس کولومبیا رو ردیف کن ، خط بزنیم حالشو ببرم ، خط مقدم هم جا بگیر!

- قربان خط مقدم تموم شد ،الان فقط بالکن جا هست

اَه بچُفسکی شانس! میجنبیدی زود تر می مردی؟؟ ، اصلن ما ایرانیا همه ی کارامون تخمیه!