February 28, 2013

#125

- الو آتش نشانی؟

۱۲۵: بله، در خدمتیم قربان بفرمایید

- نشانی رستوران خارچمن رو می‌خواستم

January 26, 2013

حالا هر کی

یه روز یه ت*&^ـه نشسته بوده

یهو زمین دهن وا میکنه

براش میخوره

January 21, 2013

+U


دوستَت دارم.

باستثنای روزهای زوج و ایام تعطیل.

من ان آقا

با سلام خدمت پستانداران و خوانندگان عزیز



January 19, 2013

Self-Diagnose

دیشب داشتم به افتخار خودم دست میزدم که ناگهان دیدم یکم نرم و پفکی شده و یه حال اسفنجی طوری داره!
شک کردم، بله شک کردم! و رفتم به افتخار خانومم دست زدم و فشارش دادم و دیدم نه، مال اون همچین سفت و تُپُله.
دیگه نگران شده بودم، بله نگران شده بودم! و استرس داشت از پایین پاهامو میخورد و همینجور میومد بالا.
قبل از اینکه به دستام برسه، تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به دکتر خانوادگیمون و قضیه رو براش شرح دادم، اونم گفت که اتفاقا یه فامیلی داشته که اینجوری شده یه بار، از قضا خیلی ورزشکار و تنومد و غولپیکرم بوده و از در تو نمیومده ولی از نگرانی در اومده و منم باید همچین کاری کنم تا بیشتر از این چیزی که هست، نیست نشم.
بله من اونشب تا بتونم از نگرانی دربیام، استرس منو تا ته خورد و من مُردم از نیکِ بدِ روزگار.

مراسم این مرحوم از ساعت پنش تا هش در مسجد آووکادو واقع در میدان تره‌بار برای بازدید عموم و عمّه‌م آزاد است.

January 14, 2013

Here comes the bride



یه روز یه دسمال‌کاغذیه مچاله شده بوده تو خودش کنج اطاق داشته گریه میکرده، یه دسمال‌توالته هم داشته رد میشده بره توالت تو راه میبینتش بهش میگه، چته آقا دسمال‌کاغذی؟ چرا گریه میکنی؟ خیس میشی له میشی میمیریا! میچسبی به در و دیوار آش و لاش میشیا! چیت شدی ها؟

    دسمال‌کاغذیه هم دماغشو میکشه بالا و میگه هیچی بابا یه اندماغی چسبیده بهم چند روزه، عرصه رو بهم تنگ کرده، کنده هم نمیشه، امشبم عروسیمه آبروم میره، مادرخانومم جرم میده، خانوممم دق میکنه

    دسمال‌توالته هم یه دو دور دور خودش میزنه و میگه خاک بر سر سست عنصر دولّات کنن! اندماغ چسبیده بهت، سنده‌ی انسان که نچسبیده بهت، پوپوی آدمی که نمالیده بهت! اینا پروتئین های دفع شده ست، اسمشون بیخود به انی در رفته! خیلی هم مقویه، تو از الان بخوای خودتو ببازی، بهتره اصن ازدواج نکنی که یکی دیگه رو هم ببازی، پاشو خودتو صاف و صوف کن، این اندماغ رو هم برات میکنمش گل روی جیب کُتت، اصن به روت هم نیار! هان آهان، بفرما! اینم گلِ اندماغی، برای آقای دسمال‌دامادی!

    دسمال‌کاغذیه هم خوشحال میشه و میخنده و یه کارت عروسی هم به دسمال توالته میده و میره که خانومشو از آرایشگا ورداره

    دسمال توالته هم تشکر میکنه و میره به سمت توالت که از قضا، خانم و آقای صاحبخونه اسهال میگیرن اون روز و دسمال‌توالت رو تا آخرین چرخه‌ی وجودش به گه میکشونن.

    و اون شب، تا پایان عروسیِ آقای دسمال‌دامادی،
    صدای گریه‌ی لوله‌ی مقوایی، قطع نمیشه.

January 9, 2013

Law of Attraction



دوست کسیه که لختتو ببینه ولی سعی کنه تحریک نشه؛

رفیق کسیه که لختتو ببینه و تحریک هم بشه ولی غیرتش اجازه نده.

January 3, 2013

Bon apetit



یه روز یه عنکبوته نشسته بوده داشته تار میتنیده، خانومش میاد میگه آقا عنکبوتی برو سر ساقه یه کم لوبیا بخر بیار بار بذاریم شام نداریم

عنکبوته هم میگه من الان کونم شلوغه خانوم! بگو یکی اَب بچه ها بره..
خانومش میگه باشه، شما هم یه کم گشاد کن، تار قوی تر بتن، مجبور نشی روزی هش بار تار بزنی آخرش یه مگس هم عایدمون نشه!
عنکبوته هم میگه خانوم دیگه بیشتر از این از ما تحت ما بر نمیاد! انتظار بیجا نداشته باش!
خانومشم میگه باشه و همون موقع یه مگس چاق و تپل می افته تو تار و آقا عنکبوتی و زنش میرن بالای سرش که لوله‌ش کنن و بخورنش که مگسه به عجز و لابه می افته و میگه منو نخورین هر کار بگین میکنم، آقا عنکبوتی هم میگه گمشو برو از سر ساقه لوبیا بخر بیار خودتم بار بذار ظرفارم خودت میشوری بعدش میتونی بری!
مگسه هم میگه باشه و میره دنبال کارا و خانم عنکبوتی هم خیلی حال میکنه و آقا عنکبوتی هم در حالی که به تارش مینازیده، دست زنشو میگیره میرن پشت تار تا غذا آماده میشه با هم عشقبازی میکنن و شام هم دور هم لوبیا میزنن و صبحش آقا عنکبوتی به لطف لوبیاها با فشار و سرعت بیشتری تار میتنه و اون روز بارون هم میاد تازه.

شام هم پروانه پلو میزنن با سُسِّ پشّه.