October 3, 2006

مندلیف


Ag* : آقای هیدروژن آیا مایلید شما را به واکنش دوشیزه اکسیژن در شرایط متعارفی به مهریه ی یک اتم دیگر از خودتان ، و به زاویه پیوندی 105 درجه با اوربیتال هیبریدی sp3 در آورم؟

H: بله ، ولی باید صبر کنیم ، اکسیژن هنوز از آرایشگاه الکترونی نیومده

Ag: پس تو بشین من کار بقیه رو را بندازم ...

آقای کیریپتون (**Kr) ، آیا مایلید شما را به واکنش دوشیزه زیرکونیوم (Zr) ....

Kr: به مولا Al (آلومینیوم) من مایلم ، این خانواده نجیبمون نمیزارن، میگن با فلز جماعت نباید وصلت کرد ، سطح الکترونی شون به ما نمیخوره ، اوربیتال خالی هم زیاد دارن ، به یکی دو تا اتم هم رازی نمیشن

Ag: پیوند کووالانسی هم مخالفن؟

Kr: نه په! 6 ماهِ عناصر واسطه هر روز میان ، آرگون راضی شده ، نئون نمیزاره!

.

اکسیژن اومد.... اکسیژن اومد....

.

H: کجایی بابا چقد لفتش دادی؟

O: تقصیر این ***سوسن جون بود ،یه ساعت هیبریداسیون میکرد

H: ببینم ایزوتوپ هات پایدار ِ ؟ وقت نداریما

O: آره ، تو چی ، همه چی خوبه؟ ****هلیا نیومده؟

H: اومده ، الان تو بشر داره با Ag حرف میزنه

O: من یکم استرس دارم ، الکترو نگاتیو زدم!

H: بیخیال بابا ، یه واکنش سادس ، من قرار از دو طرف بهت بچسبم، حواسم بهت هست

O: عمو کربن میگفت آب میشید ، یعنی مایع میشید ، میریزید. من نمیفهمم اصلا

H: اینارو بیخیال ، یه ماده ی جدید میشیم ، میگن تو صفر تا 4 درجه کسخل میشیم خواص غیر عادی نشون میدیم ، تو 100 درجه گوز میشیم... بخار میشیم ...جان من پایه باش...

O: هستمت به مولا فقط میترسم حاجی (جیوه (Hgتیریپ اسیدی ور داره

H: به جفت الکترون چپت بابا ... ماحصل هم بریم انجماد

O: عالیه ، من که پایه ی آبم.

Ag: آقای هیدروژن آیا مایلید شما را به واکنش دوشیزه اکسیژن در شرایط متعارفی به مهریه ی یک اتم دیگر از خودتان ، و به زاویه پیوندی 105 درجه با اوربیتال هیبریدی sp3 در آورم؟

H: بعععععععله

He, Zr, Kr, C, Sn, Al, Hg: مبارکه... مبارکه

* Ag ، عاقد ، عنصر چهل و هفتم

** Kr ، چهارمین گاز نجیب فرزند آرگون و نوه ی نئون.

Sn*** ، عنصر پنجاهم ، قلع ، سوسن براشینگ .

He**** ، هلیوم ، هلیا ، خواهر هیدروژن ، گاز نجیب.

با تشکر از عناصر واسطه ، مندلیف و شرایط متعارفی.


May 2, 2006

کَرره کیلی


این هایی که میبینید ، کَرره کیلی (karre-kili) ها هستند ، این که خوابیده اُستُخار است و این یکی همکارمان است اسمش کُسکِلت است.

کرره کیلی ها موجودات نجیب غریبی هستند ، در قسمت فوقانی دارای کَرره ی کیل مانندی هستند ، که خیلی بیربط و نامتناسب است و بیشتر شبیه یک سرِ دو سر گهی است ، بخاطر همین اسمشان کرره کیلی است که به خارجی میشود Hick Dead .

آنها رسم عجیبی دارند که اول مهر ، اسکلت های کسالت بار را جلد میکنند ، اسکلت های کسالت بار فقط در نواحی جنوب مرغی فلاتِ تبّت ، یدا ، ابی لهبن و تب یافت میشوند

علاوه بر آن ، اول مهر ، کفتر هایشان را نیز جَلد میکنند و گاو هایشان را نر میکنند .

آنها زندگی اجتماعی و تاریخی و مدنی یی دارند ، آمادگی دفاعی آنها در برابر زلزله ، تخمی است ، حرفه و فن اصلی آنها کسکشا- ورزی با استفاده از ماشین کمابین (Combine) است. موقعیت جغرافیایی آنها در جلگه آووگادرو به مساحت 6.22 ضربدر ده به توان بیست و سه خرس مرتب میباشد .

غذای مورد علاقه آنها شفته کون ماهی است ، چون تنها غذایی است که از دهانشان که معلوم نیست کجاس

آنها تنها رخنه ای از موجودات میباشند که حرف نمیزنند و فعط غمل میکنند ، چون هیچ صدایی از دهانشان که معلوم نیست کجاس .

کسکلت میگوید آنها باهم کیلی پاتی دارند . جلقل بالغ! کیلی پاتی دیگر چه صیغه ایست!

بهر حال موجودات پوست داشتنی یی هستند ، فقط دیزاین بادامی شان کمی نادخ است که اون به به این در.

آنها برای راحتی به طور جسته دمعی روی شانه تخم مرغ میخوابند ، چون واقعا با این کرره ی کیلی ، خوابیدن مشکل است

تولید مثل آنها مثل تولید مثل ما نیست ، آنها به جای تولید مثل ، مقابله به مثل میکنند ، یعنی قابله میاید و مثل شان میکند ، یکم پیچیده است من خودم هم نمیفهمم

آنها بطور متوسط ، 32 سال عمر با عزت میکنند.


February 3, 2006

هرمز خان


هرمز خان، پسر خان هرمز جلبکی، مردی اُستُخار و قابل معاشرت است، او از دنیای اطراف به مسائل محدودی میپردازد و کسی نمیداند درونش چه میگذرد.

زن هرمزخان ملیکا خانوم است، که یکی از املاک او بشمار میرود، تقریبا هفته ای 2 بار بشمار میرود.
ملیکا شوخ طبع و راضی است،
(هرمز خان درباره ملیکا خانوم میگوید ملیکا بهترین ملکم است، از باغ کرج هم بیشتر می ارزه ، شانس آوردم گرفتمش)
حاصل انطباق آن دو، سه پسر با نام های ، جمشید ، تورج و شاپور میباشد
جمشید دچار بیماری فراموشی است، ولی از آن رنج نمیبرد، چون یادش نمی آید. 
جمشید دوست دارد بزرگ شود یادش بیاید که میخواسته چکاره شود، هرمز خان از جمشید به عنوان یک "اشتباه" یاد میکند، چون وقتی خیلی کوچک بود و اسپرم بود یادش رفته بود که ملیکا خانوم آن موقع قرص زد حاملگی خورده، و متولد شد.
جمشید پسر بزرگ خانواده است ، جمشید چت است.
جمشید به مادرش میگوید "پدر"
پسر بزرگتر خانواده تورج است، تورج گوزو است ،که عامل فراموشی جمشید است،
تورج میگوزد ، جمشید یادش میرود.
تورج دوست دارد در آینده مرغدار مراغه شود.
تورج همیشه میخارد. تورج حرکات غیر ارادی میکند. 

شاپور پسر باهوش خانواده است، ولی از هوش خود استفاده نمیکند، چون هرمز خان این اجازه را به او از همان بدو تولد نداده است و او ازعقب مانده شد، شاپور عامل گوز های تورج است، شاپور متولد شد، تورج گوزو شد.
یکی از عقب ماندگیهای شاپور ، واج آرایی است مثلا میگوید:
یه خری بیاد پشتمو بخارونه.. خارم خاریده شد خدا...اَخ تف خدا...

شاپور هم اکنون تحت تحقیر است.