July 29, 2007

فلسفه ی قیف

تاقیفچه:

قیف (قاف ، یاف ، فاف) اولین بار در ده هزار و قیفصد سال قبل از میلاد توسط قافکاف در شهر قیفینیه کشفق شد.

وجود:

"قیف یک آلت تناسلی است."

در عین نرینگی ، مادینگی. یعنی هم تو میشود هم توش میشود! کافیست 5 تا قیف را درون هم تصور کنید . کدام نر است ، کدام ماده؟

قیف یک وسیله ی ارتباط است ، یک ژنراتو کاهنده .

قیف چیزی را کم نمیکند ، سر گشاد را کون تنگ میکند.

"قیف یک زبان است."

دو تا بطری را با دهانه های متفاوت (زبان های متفاوت) تصور کنید، یا یک دبه و یک بطری یا یک گالن و یک دبه . همه ی اینها نژاد ها و تیره های مختلف هستند ، که برای ارتباط و تبادل اطلاعات از ظرف فکری شان با یک زبان واحد به نام قیف صحبت میکنند

"قیف یک تناقض است."

نری است یا مادگی؟

گشــادی یا تنگی؟

پرسش یا پاسخ؟

بده یا بستان؟

رفت یا آمد؟

سر یا ته؟

ق یا ف؟

هر دو.

قیف یعنی همین هف هش خط بالا ضربدر دو پی! (3.14).

سوال پیش می آید که آیا جریان در قیف از سر گشاد به تنگ است یا برعکس؟

جواب از سر گشاد به تنگ است .

تنگ به گشاد وسیله ی دیگری است بنام "فیق".

اگر "قیف" اسمش قیف نبود:

یک حرفی : ن

دو حرفی : تُل

سه حرفی : شول

چهار حرفی : چفسر

پنج حرفی : لشمول ، کُمشول

شش حرفی : خورلاخ

هفت حرفی : چُنکُنتُلُر

هشت حرفی : پوشکونتو

کلمه ترقیف ( فارسی به قیفی )

هویج : هقیف

پیف پاف : قیف قاف

پاشنه : فاط مه

سکس : وفق

سیگار : فیقار

قیف : فرقون

کبوتر : ق!

جنده : فتنه

قسطنطنیه : فیلادلفیا

لامبورگینی : انبرقفلی

.

.

.

ضرب المثل:

اگه شانس ماس که قیفم از سر گشادش میره تو کونمون!

سخن معروف :

"قیف یک ، دو اِ سه حرفی است."

کنایه:

قیف نیا چاقال، پارو بزن... (کنایه از آدم رو اعصاب)

مگه قیف قورت دادی؟ (کنایه از آدم بد صدا و پرحرف و کون گشاد)

کله قیفی! (کنایه از آدم زشت و بد ترکیب)

انگار دارم تو قیف میگوزما !! (کنایه از کار بیهوده کردن)

بپا قیف نره تو کونت داداش! (کنایه از آدم دست و پا چلفتی)


"مرگ قیف"

علت مرگ : خفگی!

پایان.