June 18, 2012

.DOCX

- سلام آی دکتر
+ سلام جانم
- آی دکتر اینو ببین
+ چیو؟
- اینو
+ خب این چیه؟
- پماده آی دکتر، خانومم آورده
+ از کجا آورده؟
- از اهالی محترم
+ روش نوشته خواهشمن‌دست
- د همین د آی دکتر ما هرچی روشو می خونیم نمیفهمیم چیه اصن من برا همین اومدن اینجا از شما بپرسم و الا مریض که نیستم بیام اینجا از شما چه پنهون
+ خفه شو انقد فک نزن بذا ببینم چه کوفتیه
- چشم
+ نوشته خواهشمن‌دست، یعنی کرم دسته دیگه
- به کجا بمالیم؟
+ بمالید به بزرگی خودتون
- ارادت دارم آی دکتر
+ بواصیر که نداری؟
- خیر
+ خب برات یه سیکیمسالسالات هم می نویسم برو حال کن
- د کجا برم د؟ آمار این پمادرو بده کامل ببینیم چیه
+ آقا جان این پماد خواهشمن‌دسته یعنی خواهشمنِت اگه ورمی چیزی داره یا پف کرده غلط کرده، تورو خونین جیگر کرده، درستش میکنه وگرنه که هیچی
- حالا شما میگی استفاده کنیم با خانومم یا نه؟
+ بستگی داره
- نه آی دکتر خانومم فقط ایدز داره، اونم خودش خشک میشه می‌افته
+ اسمش چیه اگه راس میگی؟
- هنوز اسم براش انتخاب نکردم ولی می‌خوام بذارم درش
+ درش که اسم زن منه بی ناموس
- کس نگو دکتر،  خانومت چه رنگیه؟
+ نوک‌فشاری
- خانوم من مغزپستونیه، دلت بسوزه
+ برو بابا فک کردی کی هستی؟
- من با جناقمم، با خانومم و خواهرخانوممم ازدواج کردم
+ جفتشونو تو یه شق؟
- آره
+ تخت سینه‌ت آبنباره. یه نفس عمیق بکش ببینم
- هییییییی.
+ حالا بده بیرون
- هاااااااا…
+ حالا بکن تو
- هوووووو،
+ حالا بکش بیرون
- طَلَق!
+ اُه اُه وعضت خرابه، یه وعض نو باید بندازم برات، میگیری؟
- آروم بنداز استوپ سینه می‌گیرم
+ نه اونجوری به گا میری، گفته باشم، نگی نگفتی، نگی نگی نمیام، نگی تنگه  برام
- دکتر جان دماسنج لاپاته بیزحمت سر شوخی رو هم واز می‌کنی؟
+ آره جانم، بگو آ
- عا
+ میگم بگو آ
- إأ
+ عجب انیه‌ ها، مثل بچه آدم بگو آ
- مثل هابیل یا قابیل؟
+ مثل مقابله
- آآآ
+ شرمنده سر شوخی با دست باز نمیشه، باید انبر قلفی بیارم
- خب برو بیار، تو کون گشادی یا دکتر؟
+ هزینه داره آقا، تو این هیری ویری انبرقلفی از کجام بیارم؟
- از آنِ ظهرت به افق عمّت
+ به افق ننت! چرا فحش میدی مرتیکه مگه مریضی تو؟
- بعله آی دکتر، مریضم که اومدم دکتر دیگه، کسخل که نیستم بیام دکتر
+ خب بگو مشکلت چیه جانم
- رو به موت‌ام دکتر، دکترا جوابم کردن
+ خب دوسداشتی شیافت می‌کردن؟
- نه.

و مریض رو به موت و دکتر که روبروی او نشسته بود هردو میمیرند