آندریاس پشت میز آشپزخانه نشسته است و دارد با بشقاب ماکارونی تخته نرد بازی میکند ، 2 – صفر به نفع ماکارونی .
ماکارونی تاس میریزد و آندریاس کُری میخواند :
بفرما ، شانس آقارو ! شیشو بش اول بازی ! الفرار؟؟
همین جوری دو دست بردی دیگه ! هر کاری کنی ماکارونی ای ، خیلی مونده تا پاستا شی!
حالا دو دیقه صبر کن من برم بشاشم بیام
آندریاس به سمت توالت میرود ، در قفل است . کیف پولش دارد میشاشد :
ای بابا هر وقت ما میخوایم بشاشیم یکی این توئه! بدو بیا بیرون
کیفپول در حالی که زیپش را بالا میکشد بیرون میاید :
یه شاش راحت هم نمیذاره از گلومون بره پایین!
آندریاس به سرعت روی کاسه توالت میشیند و ناگهان با صدای بلند میگوزد
داررررق
ماکارونی از دور فریاد میزند: رفته بودی بشاشی دیگه؟
آندریاس : میخوای برات برینم؟
شیلنگ رو به آندریاس میگوید : نرینی !! ، سیفون حالش خوب نیس!
آندریاس : چشه ؟
شیلنگ : سرش درد میکرد ، گرفت خوابید
آندریاس : ای بابا این بنده خدا چرا اینجوری شده جدیدا؟ ان مون Mp3 شد
ماکارونی از دور فریاد میزند : زود باش دیگه تخته یخ کرد
آندریاس : اومدم بابا ، بیکاری به خودت سس بزن
بیریز بینیم ...
ماکارونی تاس میریزد : جفت شیش!
آندریاس : چه خبره بابا جُف شیش.. جُف شیش .. یهو جُف پا بیا تو صورتمون دیگه
مسواک از در آشپزخانه تو می آید : شب بخیر! من میرم مسواک بزنم بخوابم
آندریاس : شب بخیر ! فقط حواست باشه مسواک منو اشتباهی نزنی باز! یعنی خودتو نزنی یهو
مسواک : حواسَمَس.
* * *
آندریاس بازی را پنج – سه به ماکارونی باخت ، آنرا خورد و بشقابش را شست و به سمت اتاق خوابش رفت
آباژور در حال کتاب خواندن است ، سرش را کمی بالا می آورد و آرام میگوید : مسواک!
آندریاس به سمت دستشویی میرود و مسواک میزند و روی تخت دراز میکشد
رو به ساعت با خمیازه میگوید : صبح بیدار شدی منم بیداااااار کن ، یاااااه
ساعت : باشه ، 11 خوبه؟
آندریاس : خوبه ، شب بخیر
ساعت : شب بخیر
آباژور خاموش مبشود و همه به خواب می روند.