April 29, 2012

I feel weird

یه روز دو تا فیلِ فیلی و یه فیل قرمز نشسته بودن تو جکوزی داشتن حال میکردن، فیل قرمزه یهو قارتی میگوزه و جکوزی زارتی خالی میشه، اون دو تا فیل فیلیا هم شاکی میشن و با خرطوم هاشون هی میزنن تو کلۀ فیل قرمزه که چرا گوزیدی و داشتیم حال میکردیم و عجب عنی هستیا! اونم هی میگه ببخشید دست خودم نبود و حالا مگه چی شده عوضش میریم سونا بخار و جکوزی رو بی خیال اصن! خیلی لذت پایداری نبود
خلاصه میرن سونا و خیلی حال میکنن و در میان بپرن تو استخر آب سرد، فیل قرمزه اول میپره و کل آب استخر خالی میشه و فیل فیلیا باز شاکی میشن و با عاجشون هی میکنن به پهلوهای فیل قرمزه فورو که بابا چرا همچین می کنی همش میرینی تو حال ما عجب ابلهی هستیا!
فیل قرمزه هم میگه بابا من خب فیلم خیلی گنده‌م این استخرش کوچیکه عجب گیری کردیما! بریم اصن بشینیم یه چیز کوف کنیم شماها هم انقد برخورد فیزیکی نکنین بامن! اونا هم میگم باشه و میرن میشینین سوپ بخورن که ناگهان فیل قرمزه عطسه میکنه و همۀ سوپ ها میپاچه تو صورت فیل فیلیا و این دفعه دیگه خیلی شاکی می شن و بر میگردن به من میگن بابا عن‌آقا! بیخیال این فیل قرمزه بشو تو داستانت، فقط داره دهن مارو میگاد، موقعیت های آنچنان بامزه ای هم که خلق نکرده، حالا چون رنگش قرمزه که داستان نباید حول اون بچرخه که جاکش! حداقل رنگ ماهارو فیلی نمیذاشتی، ریدی با این خلاقیتت! اصن تقصیر مام هست، کدوم فیل کسخلی با یه فیل قرمز کونگشاد میره استخر؟
اینو میگن و با خرطوم هاشون هی میزنن تو سر خودشون و پاهاشونو میکوبن زمین؛
منم میبینم راس میگن و داستان رو تموم می کنم و هر سه تا فیل میمیرن.