یه روز عفت عمومی و شأن اجتماعی و اره و اوره و شمسی کوره نشسته بودن کنار ساحل
همون موقع لخت و پتی میان رد میشن
عفت و شأن چشماشونو میبندن و جیغ میزنن و فرار میکنن
اره و اوره هم از دیدن موقعیت هارهار میخندن
ولی شمسی کوره هیچی نمیگه.
همون موقع لخت و پتی میان رد میشن
عفت و شأن چشماشونو میبندن و جیغ میزنن و فرار میکنن
اره و اوره هم از دیدن موقعیت هارهار میخندن
ولی شمسی کوره هیچی نمیگه.