November 6, 2010

کاظم

کاظم بابا.. بابایی .. بابا ..

- بعله بابا

بیا قربون بری

- بعله بابا

فداش بشم پسر گلم ، برو ببین داره بارون میاد؟ اگه میاد لباساتو جمع کن از رو بند بیار تو

- چشم

...

...

کاظم بابا .. بابایی ..

- بعله

چی شد پس؟

- دیدم

خب؟

- بارون می اومد

دیگه چی؟ یه چیزای دیگه هم گفتم

- دیگه بقیه اش یادم نمی آد

می خوای یه کار کنم همین یدونه شرت خشکی هم که داری خیس بشه تا یادت بیاد پدسسگ؟