می خوام بزرگ که شدم ..
عمو بشم.
در کنارش ورزش هم بکنم.
بعد قوی و تنومند که شدم ..
بچه برادرمو بغل کنم و
محکم بندازمش هوا قربونش برمو.
اونقد بره بالا که از جوّ تخمی زمین بره بیرون.
از این همه خودخواهی و جنگ و نفرت و دروغ و کثافت،
بره بیرون.
یه بارم که شده درست از بالا به زمین نگا کنه،
ببینه و بفهمه که به چه گایی رفته و داره می ره.
بعد برگرده تو بغلم و تصمیم خودشو گرفته باشه.
که می خواد بزرگ که بشه،
با درایت خاصّ خودش
فضانورد محترمی بشه.