August 27, 2012

Love Rotation

یه روز یه پنکه‌هه زنگ میزنه به دوسدخترش میگه
عزیزم میای امشب بریم فینال مسابقات پینگ پونگ رو ببینیم؟
دوسدخترش میگه نه نمیتونم، گردنم گرفته، اعصابم خورده اصن تکون نمیتونم بخورم دارم بگا میرم، وآآی واآآی!
پنکه‌هه هم میگه اوووووه چرا انقد غر میزنی میخوای بگم چیکار کن درست بشه؟
دوسدخترش میگه چیکار؟
پنکه‌هه میگه یه دکمه پشت گردنته بده بابات فشار بده گردنت باز میشه بعدش میتونیم بریم مسابقات پینگ پنگ تماشا کنیم باهم!
دوسدخترش میگه بابام الان خوابیده، مامانمم به سقفه! نمیشه نمیشه نمیشه‌ـه‌ـه‌ـه!
پنکه‌هه میگه اووووه خونسرد باش عزیزم، میدونی چیکار کنیم پس؟
دوسدخترش میگه چیکار؟
پنکه‌هه میگه حالا که بابات خوابه من بیام خونه‌تون؟
دوسدخترش میگه اوهوم‌م.

پنکه‌هه هم میره خونۀ دوسدخترش و دکمۀ پس کلّه‌شو فشار میده و گردنش باز میشه و یکی اینور، یکی اون ور، گونه‌های همدیگه رو میبوسن و به همدیگه میگن عاشقتم و میرن میشینن کنار هم فینال مسابقات پینگ پونگ تماشا میکنن.